۱۳۸۸/۰۲/۰۶

باز-گشت احمد


امروز بعد از مدت ها احمد رو ديدم ، خيلي خوشحال و ناراحتم . تو اين 3 ساعتي كه با احمد بودم داشتم ترك مي خوردم . شايد بعدا بگم چرا ولي امروز نه ، الآن نه ... الآن مي خوام "حاشيه پردازي" كنم! اول از همه اگه به ديد تكنيكي و با دقت به تصوير بالا نگاه كنين كل متني كه ميگم دستتون مياد . نقشه دانشگاه طبري و حاشيه هايي كه امروز مي خوام در موردشون حرف بزنم:
خلاصه ديدار من با احمد : "ما با هم حرف زديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، ما با هم قدم زديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، من به احمد اخم كردم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، باتري گوشي احمد تموم شد . من خنديدم و پشيمان شدم و گوشويم رو تعارف كردم . احمد دستم رو رد كرد و يه گوشي ديگه در آورد ، ما خنديديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد و ... " راستي يادآور مي شم كه تو نقشه من اون لاغره هستم! آخه احمد بيش از 15 كيلو از من گوشتو تره !
و اما نكات گرافيكي مبتني بر متن!:
  • راننده هاي بابل كه بي شباهت به رانندگان رالي نيستن به قصد كشت و در خلاف جهت به ما تذكر مي دادن كه تو بابل هنوز هم غريبه ايم ، "اينجا ولايت نيسان و اسفناج خورها نيست ! "

  • موتورسواراي بابل = آخر ايمني ! اينو خودم به تنهايي از كلاه هاي ايمني و عينك هاي دوديشون فهميدم كه تو نقشه ام هم ترسيم كردم . شايان ذكره كه اينگار تو بابل خلاف جهت رفتن مثل انگلستان امري قانونيه و خلاف اون نا بخشودني!
  • آقاي گيلاني با طنز منحصر به فردي كه فقط تو كلام خودشه گفت : " دانشگاه ما تو بهترين نقطه بابله " . ماشين شبه چكشي كه تو كلاس مهندسي اينترنت امروز خون ما رو به جوش آورده بود و داشت وسط بلوار يه كارايي مي كرد دليلي بر همين مدعا بود . البته ديوارهاي خالي بندي و ... دانشگاه هم خيلي تاثير دارن ولي اون ديگه واقعا يه چيز ديگه بود.
  • سيستم هاي خفن دانشگاه ما با سيستم هندلينگ خودشون افسانه بافي مي كنن !
  • در اين نقشه هيچ اشاره مستقيمي به محل هيچ خوابگاه دانشجويي اي نشده ، ولي شما درست متوجه شدين!
  • ۱۳۸۸/۰۲/۰۵

    mor ve otesi


    با توجه به اينكه خيلي دوست دارم تو بلاگم چيزي رو كه به اون اعتقاد دارم با شما به اشتراك بزارم مي خوام از امروز هر هفته يكي از آهنگ هاي زيباي Eurovision Song Contest رو با ترجمه تو بلاگم قرار بدم. چيزي كه مسلمه اينه كه اولويت پست هام با آهنگ هاييه كه دوسشون دارم! البته سعي مي كنم معنا و مفهوم متن رو هم لحاظ كنم چون متاسفانه يه جورايي جزو اون دسته از مخاطب هاي "غير روشنفكري" محسوب مي شم كه آهنگ هاي زيادي رو فقط گوش مي دم تا لذت ببرم! (شايد بعضي مواقع بهتره آدم به چيزايي گوش بده كه درگير معنيشون نشه!)
    راستي اين نكته رو هم بگم كه Eurovision هر سال تو اروپا برگزار مي شه و هر كشوري با راي مردم نمايندشو ميفرسته تا براي بهترن آهنگ سال اروپا رقابت كنن. امسال (2009) براي بار 54ام برگزار شده. راي نهايي هم اگه اشتباه نكرده باشم مبتني بر آراي خوانندگان كشورهاست و كشور برنده سال بعد جشنواره رو ميزباني ميكنه. لينك زير متن تركي و انگليسي آهنگ deli با اجراي mor ve otesi رو داره كه براي دونستن متن اصلي آهنگ و ترجمه انگليسي اون مي تونين به اون مراجعه كنين. (ترجمه من كمي ضعيف و تقريبيه! پس عدم روان بودن اونو به بزرگي خودتون بي خيال بشين!)

    link : http://www.diggiloo.net/?2008tr


    صاحب روحم (عشق را) جستجو ميكند
    آيا در مكان درستي قرار گرفته ام
    تقلا ميكند تا علت و فاعل را دريابد
    (دل) عصباني و كوچك شده

    صاحب روحم (عشق را) جستجو ميكند
    آيا در مكان درستي قرار گرفته ام
    او تقلا ميكند، تقلا ميكند ، تقلا ميكند

    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    كجاست عشقي كه به آن مغرور شده اي؟
    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    زمانم را با روياهاي ساختگي باطل نساز

    صاحب روحم (عشق را) جستجو ميكند
    آيا در مكان درستي قرار گرفته ام
    تقلا ميكند تا علت و فاعل را دريابد
    (دل) عصباني و كوچك شده

    صاحب روحم (عشق را) جستجو ميكند
    آيا در مكان درستي قرار گرفته ام
    او تقلا ميكند، تقلا ميكند ، تقلا ميكند

    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    كجاست عشقي كه به آن مغرور شده اي؟
    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    زمانم را با روياهاي ساختگي باطل نساز

    من يك نيمه عاقلم ، يك نيمه مجنون
    از چهار سو عاقلم، از يك سو مجنون
    همه عاقل هستند، من مجنون
    فقط من مجنونم، فقط من مجنونم

    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    كجاست عشقي كه به آن مغرور شده اي؟
    مرا به اوج ببر، مرا نگريان
    زمانم را با روياهاي ساختگي باطل نساز

    ۱۳۸۸/۰۱/۳۰

    دانشگاه تا دانشگاه...

    ديروز (شنبه مورخ 29/01/88) از اون روزا بود . من ديروز بعد از كلاس استاد اكبري به مسابقات روباتيك دانشگاه صنعتي بابل رفتم و اونجا علاوه بر ديدن مسابقات سه گانه مين يابي ، آتش نشاني و مسير يابي نيم نگاهي به قضيه اعتصاب غذاي اون دانشگاه كه تا حدودي تو بوق و كرنا هم شده داشتم . نمي خوام زياد پستمو طولاني كنم پس خيلي چكيده بعضي از نكات جالبشو كه قابل گفتنه مي گم :

    جمعيت از سراسر كشور به مسابقات اومده بودند

    قسمتي از جمعيت نادانشجو (دبيرستاني و ...) بودند

    تيم هاي بانوان توسط دست هاي غيبي مورد تشويق قرار مي گرفتند!

    آقاي گيلاني و آقاي پاكدامن هم با من بودند

    "فرصت از دست رفته : تحليلي بر عدم وجود تيم طبري در مسابقات روباتيك همولايتي هايش"

    site:Elecomp.ir

    دانشجويان يك بحث سياسي-اجتماعي در چمن محيط دانشگاه به راه انداختند.


    تو دانشگاه خودمونم كه بحث "حجت الاسلام نتقويان" در مورد ارتباط موثر در جريان بود كه اونم نكته بندي شده ارائه ميكنم:

    "... كه البته نخواهد شد!"

    "اند اعتياد: مدتي مستاجر يك كارتن خواب بودم!"

    "پيامبر كه زنش بيشتر مي شد نماز شبش طولاني تر مي شد ولي ديگران با يك زن هم نماز صبحشون غذا مي شه!"

    "نچ-نچ بيخود مانع كسب است!"

    "ديو چو بيرون رود، فرشته در آيد!"

    "هفته – هفته كاري به من نداره!"

    در آخر متذكر مي شم به قول دوست كرم كتابم، سعيد : "خيلي از حرفايي كه زد رو تو كتاب مردان مريخي و زنان ونوسي نوشته...

    گرچه از "حجت الاسلام نتقويان" عكسي نگرفتم ولي يه عكس از دوست عزيزم آقاي كلبادي نژاد كه مسئوليتي هم عهده دار بود گرفتم و تو همين عكس محل جلوس "حجت الاسلام نتقويان" رو با فلش نشون دادم! (با تشكر ويژه از شهاب كه براي خودش آتيش-پاره ايه و فارغ از تمام ديالوگ هايي كه رد و بدل كرديم ، در تمام مدت كنارم هيچ انتقادي به علت وجودش در اونجا نداشت!!!)


    تاثير پروانه اي انجمن ادبي

    انجمن ادبي ، فارغ از همه محتواي غير مستقلي كه تا به حال تو اون خونده شده ( بجز معدودي هواي تازه ) نكات مثبت زيادي هم با خودش داشت و داره . اول از همه متذكر مي شم كه داره پا مي گيره و به شخصه ثانيه شماري مي كنم تا با نسل جديدي از آرا و نظرها خودم رو روبرو كنم و همين جا اعلام مي كنم كه جدا اميدوارم كه محتوا محدود به مبحث خاصي نباشه،  اميدوارم هستم كه يه طرفه نباشه ، اميدوارم حرف مفت سياسي نباشه ... و از همه مهم تر اميدوارم كه هر كسي حرف خودشو بزنه نه ديگران! ديگران روي رسانه ها در دسترس هستند!! دوم اين كه آثار مهيبي روي دانشجويان گذاشته كه شعر بالا قسمتي از همون تاثير پروانه اي ايه كه بهش اشاره كردم كه كار يكي از "آقايون محترم" هم هست! ( تاثير پروانه اي انجمن : انجمن تو كلاس 103 ساختمان مركزي بود و ما تاثيرشو در كلاس 103 ساختمان كامپيوتر ديديم! )

    متن اثر:

    من شعر ميگم         شاعر شدم

    شهر و شير و شيريني          شقايق ، شهره ، شراره

    من شعر مي گم ، شاعر شدم

    شادي ، شامي ، شاسخين

    شعر من شعره       ش ش ش ش

    من شعر ميگم ، شاعر شدم

     

    *: ش ش ش شيطونك!        

    *:در امضاي اثر امده است : بنام تك نيسون قلبم...                        بچه هاي قائم شهر

    *:نيسون = nissan

     

    (*:كليه حقوق اين شعر متعلق به نام نبرده  ميشود و هر گونه برداشت سوئي يا سوء برداشتي بر اساس آن پيگرد غيرقانوني دارد! خلاصه چجوري بگم، آقاي ... شاكي ميشه ديگه!)

    چيدمان در حد تيم ملي!


    تصويري كه مي بينين چينش (چيدمان - ارنج) يكي از تيم هاي پايتخت نشينه كه براي اهداف پليدي روي تخته سياه كلاس كشيده شده بود (اهدافي مانند پرت كردن هواس دانشجويان از درس ) خدائيش فارغ از محتواي سياسي اين اثر، طنز نهفته اي كه در عمق اين تصوير وجود داره واقعا به دانشگاه اومدن معنا مي ده و منو درگير خودش كرده ! ( لطفا آگاهان و دانايان عرصه فوتبال به نقش گوسفندهاي گوش چپ در روند بازي بيشتر توجه كنيد!! )

    ۱۳۸۸/۰۱/۲۷

    خيرات

    تصويري كه مي بينين صندوق خيريه (خيرات – نظري ... صدقه!! ) سابق سر كوچه دانشگاه طبريه كه بنظر ميرسه خير نادانشجويي به اون نرسيده و اونو كله پا كرده ، من كه فكر مي كنم اين "كله پا شدن" زير سر امريكاي جهان خواره و جدا از اقشار مختلف جامعه مي خوام كه ورود اسلحه هاي آمريكايي روبه ايران تحريم كنن .

    ۱۳۸۸/۰۱/۲۵

    جزوه؟!


    واقعا ديدن بعضي چيزي آدم رو به چالش ميكشه . نمي خوام راجع به اين كه "هر فرديتي يه دنياست" يا "عظمت مي تونه تو يه بند انگشت خلاصه بشه" يا از اين جور تفكرات خسته كننده حرفي بزنم، تمام چيزي كه مي خوام ازش بگم تمام اون چيزيه كه هست. (اين اثر فراهنري كار يكي از بزرگان كلاسمونه، اسمشو نمي گم ولي كيه كه ندونه! ) سند زنده اي كه به سبك خاصي از جزوه نويسي اشاره داره و ... !

    ماه


    اين دختر دختر عمومه! آخرشه و بيشتر از اين چي مي تونم بگم! هر لپش حداقل چند كيلو گوشته و هزاران كشته-مرده داره! خيلي نازه ، خيلي ... دوستش دارم! AAAaaa…!!!

    كميك بوك




    اينو عكسا رو قرار بود به صورت كميك استريپ در بيارم ولي ديدم جملاتم زيادي سياسيه و خوب نيست آدم قاطي چيزايي بشه كه حتي نمي خواد قاطي اون چيزا بشه . منم چون با مخاطب هوشمندي رو برو هستم بي خيال خيالات خودم شدم. اين دو عكس از مكانيكي يا ديزي پزي گرفته نشده ، بلكه تنها تجربه واقعي عزيزان دوست من از كلاس هاي نداشته واقعا عمليه ! (كلاس واقعا عملي در لغت ترجمه خام ولي روان از اصطلاح "End of class" مي باشد و در اصطلاح فلسفه و عرفان به كلاسي گفته مي شه كه پول عملي بودنشو ميدي ولي عملا عملي نيست و به علمي يا ... تبديل مي شه!! ) شايان ذكره كه تو دوران تحصيل اپراتور بلاگ كلاسهاي زيادي با اين حجم محتوا پاس شده ولي هيچ كدوم لذت كلاس هاي نرفته طبري رو نداشتن!

    ۱۳۸۸/۰۱/۲۴

    budy painting

    يه روز يه آقا معلم بدجنسي ما دوست منو تو كلاس الكي الكي اخم كرد ولي احمد جون منم در عوض همه بدي هاي معلممون هيچي نگفت كه. چرا آقا معلم احمد جونو دوس نداست.. اممم اممم اممم... منم كه ديدم ني ني گناف داره واسش يه نقاسي كشيدم كه داره با يه خانم خوب تو يه دشت قسنگ راه مي ره و لبخند مي زنن چون شادن!