۱۳۸۸/۱۰/۰۸

سیاهپوش در مرگ ارزشها



امروز مثل هر سال برای دید زدنِ نیمه عزاداران داران نیمه نژادپرست تقریبا" کاملا" غیر حسینی شهرمون (آمل) که سرزمین هزار و دو ملت جداگانه ای برای خودش و حتی این روزها رئیس جمهور متفاوتی رو می طلبه با چند تا از تروریست های نام آشنای عزیزم رفتیم بیرون.

روز واقعا" با شکوهی بود. البته نه اون قدر که 365 روز های قبلش با شکوه بود ولی با اطمینان میتونم بگم یه جورای ناجوری, بدجوری از خود نسخه اصلی عاشورا باشکوه تر میزد! می پرسین چرا؟
جواب : بیرق سرد و سنگین فلزی علم جهالت مردم قبیله های عجم نژادپرست شهرمون دور تا دور میدون شهر رو پر کرده بود, فضای حماسی تری از نسخه اورجینال و کربلایی عاشورا می ساخت و کلی ابولفضل نمای بادکنکی fake که به زور دگزا و کروتین و ... جوانمردی رو با گوشت و پوست و سر در حد تاسی خودشون عجین می کردن و تن صدا و ندای هل من ناصرشون با تجمع جنس مونث در دایره ای به مرکز خودشون رابطه نزدیکی داشت, اون علم ها رو علم کرده بودند. صدای مارش سابق روز عزای حسینی و مرثیه خوان ها که سابقا" مرثیه آزادی رو می خوندن جاشونو به درامرهای راک و موسیقی عصر جدید دادن که اگه "همیار محرم"های عزیز پیش-خفتشون نمی کردن جای درام های پشت وانت متحرکی که دستگاه غریب ماهور رو توی عزاداری پر کنه خالی بود!

یکی از مباحث مهم این روز بزرگ و با شکوه که باعث میشه آدم به خود درونش یادآور بشه که واقعا این عاشورا از اصلیش بزرگتر بوده ناهاره که به صورت برنج دانه بلند بهشتی که تحت یه واسط کاربر کاربر پسند به صورت نذر و غیره ارائه میشد. این امر اونقدر مهمه که مثلا امروز ترافیک یکی از روستاهای اطراف آمل (بنظرم اوجی آباد) که به غاز و اردک نذری شهرتی جهانی بین شیعیان جهان داره از مرکز شهر که ترافیک حرکتی دسته های عزادار در اونجا متمرکز بود بیشتر بود. بنظر میرسه این ترافیک به علت خیل عظیم عزاداران داغ دیده بوده که به قصد در آوردن دلی از عزای حسینی جان در کف اخلاص, دل به آب و آتش و ترافیک می زدند.

و تو این محرم وقتی دوستان بجای من داشتن "ضریب منحنی" رو که یکی از عجایب خلقته برای تک تک عزاداران حسینی محاسبه می کردند من تو فکر این بودم که امسال چند نفر تا نیمه های شب چراغ به دست و سبو بر دوش و موبایل رو سایلنت در انتظار طفلان مسلم می مونن. (اگه آمار دقیقی بخواین می تونم بگم تا ساعت 18 همه مسجدهایی که باید آش و باقالی پخش می کردند , کردند و طفلان مسلم زمانمون هم همون قدر برای جماعت عام زمانمون قابل رویت بودن که حضرت مهدی@ برای من قابل رویت هستند.)

پانوشت ها:
• جمال حضرت مهدی@ برای من قابل رویت نیستند.
• تا دیروز بیش از 84 قسمت از One Piece رو تو 4-3 روز خونده بودم. امروز به لطف سرعت جنون آسای اینترنت پر سرعتم که باید 512 می بود تونستم نصف باقیمانده قسمت 85 رو بخونم.
• یه نینجای سیاه پوش یا یه بومی عزادار وقتی داشت از بین جمعیت می خزید زیر لبی می گفت : امروز 4 تا شهید داشته...
• بهشت کشوری در همسایگی ایرانه!
• جدیدا" تو عزاداری های ینگه دنیای ایران (آمل) از ترکیب طبل و سنج موربی همزمان و بصورت پرتابل استفاده میشه که بدجوری Drums می زنه!
• امسال تابع یک مد جدید, حتی خیلی از سید ها هم قرمز به تن کرده بودند ...
• بعد شب یلدا , عاشورا پر درآمدترین روز پیرایشگرهای شهرمونه. (آمار آرایشگرها در تیررس نیست.)

۱۳۸۸/۱۰/۰۱

شبیه سازی

@ پروژه استاد اکبری:
متاسفانه نتونستم جواب درستی برای خطای stack overflow تو سی شارپ اونم برای randomize پیدا کنم ولی تا هفته آینده پروژه استاد اکبری به زبان سی شارپ (in .net 2008) برام نوشته می شه (; :) و متن اونو کامنت نویسی شده تو بلاگم می ذارم تا بشه از کدهاش استفاده کرد.

+ خوندن این مرجع سی شارپ رو هم که کدهاش تو سایت wrox.com هست توصیه می کنم:
http://rapidshare.com/files/149123074/Wrox_Beginning_Microsoft_Visual_C_Sharp_2008_May_2008-BBL.rar

+++

تولید اعداد راندوم در .Net با استفاده از زبان C#

کلاس Random که از کلاس های پایه دات نت (System.Random) است، وظیفه پیاده سازی و تولید اعداد تصادفی ساده (رمز نگاری(cryptography) نشده) را بر عهده دارد.

هیچ کدام از متد های این کلاس به صورت static پیاده سازی نشده اند، به همین جهت باید قبل استفاده ، یک شئ از این کلاس ایجاد کنیم :

Random Rand = new Random();

در این مثال، Rand یک نمونه از کلاس Random است، که از این طریق میتوان به متد های پایه کلاس Random دسترسی پیدا کرد :

در زمان پیاده سازی این کلاس متوجه میشویم که مایکروسافت از 2 constructor برای نوشتن این کلاس استفاده کرده :

1-حالت پایه که بدون پارامتر از کلاس نمونه سازی خواهیم داشت :

مانند مثال قبل :

Random Rand = new Random();

2- حالت دوم که در زمان نمونه سازی باید یک عدد Int32 را به عنوان پارامتر ورودی بدهیم :

مانند :

Random Rand = new Random(100);

حال باید دید فرق حالت 1 و خالت 2 در چیست؟

مایکروسافت در الگوریتم ریاضی که برای تولید اعداد تصادفی استفاده کرده یک عدد (X)

را به عنوان عملوند ورودی الگوریتمش نیاز دارد که به این عدد seed گفته میشود.

در حالت اول مایکروسافت این عدد را از ساعت سیستم میگیرد !

اگر با توابع تولید اعداد تصادفی آشنایی داشته باشید، میدانید که وقتی در یک فرمول تولید اعداد، seed را ثابت در نظر نگیریم هر زمانی که تابع را اجرا کنیم سری اعداد تولید شده با سری قبل ،تفائت دارد. و از آنجایی که در حالت اول این اتفاق میافتد(seed با ساعت سیستم ست میشود) پس هر زمانی بخواهیم از اعداد تصادفی استفاده کنیم سری تولید شده با سری قبل متفاوت است.

اما در حالت دوم ما seed را دستی وارد میکنیم پس همیشه سری اعداد تولید شده با سری های قبلی یکسان است.

اما توجه کنید که وقتی seed را مثلا 100 میدهیم ،به این مفهوم نیست که عدد 100 اولین عدد تولید شده خواهد بود ! عدد 100 فقط یک عملوند است که در فرمول بلند بالای تولید اعداد تصادفی نقش بذر یا ماده اولیه را دارد .

اکنون زمان آن است که اعداد تصادفی خود را تولید کنیم.

برای اینکار متد های مختلفی در اختیار ما قرار دارد :

ما از قبل شئ Rand را تولید کرده بودیم پس :

1-متد Nextbytes

همانطور که مشخص است این متد یک آرایه از نوع بایت به عنوان ورودی میگیرد و تمامی خانه های آرایه را با اعداد تصادفی البته با ظرفیت نوع بایت (0-255)پر میکند برای مثال :

static void Main(string[] args)

{

Random Rand = new Random();

byte[] byteArr=new byte[20];

Rand.NextBytes(byteArr);

for (int i = 0; i <>

{

Console.WriteLine(byteArr[i]);

}

System.Console.Read();

}

در این برنامه ما یک آرایه 20 خانه ای از نوع بایت تعریف کردیم :

byte[] byteArr=new byte[20];

به خانه های آرایه اعداد تصادفی نسبت دادیم :NestBytesسپس با استفاده از متد

Rand.NextBytes(byteArr);

در نهایت نیز خانه های آرایه را پیمایش کرده و چاپ میکنیم :

for (int i = 0; i <>

{

Console.WriteLine(byteArr[i]);

}

خروجی در هر بار اجرا 20 عدد تصادفی متمایز است.(چرا؟!!)

Next2-متد

این متد نیز پیاده سازی های مختلفی دارد :

:1-2

بدون هیچ پارامتری :

Rand.Next()

این متد یک عدد Int غیر منفی را بر میگرداند

2-2 :

مشخص کردن سقف برای تولید اعداد :

در این حالت محدوده اعداد تصادفی تولید شده از 0 است تا یکی قبل از عدد وارد شده .

3-2:

تعیید کف و سقف :

این روش زمانی استفاده میشود که بخواهیم عدد تولید شده از مبنای صفر شروع نشود و بین بازه ای دلخواه باشد مثلا بین 43 تا 99 :

Rand.Next(43, 99);

3-متد NextDouble

همانگونه که از نام این متد پیداست، اعداد تصادفی بین 0 و 1 تولید میکند و هیچ پارامتری نیز نمیگیرد

البته با ضرب کردن مقدار برگشتی این متد با عدد مورد نظر(X)عدد تصادفی تولیدی از نوع اعشاری و در محدوده 0 تا X خواهد بود

مثال جامع برای متد های مختلف :

static void Main(string[] args)

{

Random Rand = new Random();

byte[] bytes = new byte[4];

Rand.NextBytes(bytes);

//پنج عدد تصادفی با در محدوده بایت

Console.WriteLine("Five random byte values:");

foreach (byte byteValue in bytes)

Console.Write("{0, 5}", byteValue);

Console.WriteLine();

//پنج عدد تصادفی تصادفی از نوع صحیح

Console.WriteLine("Five random integer values:");

for (int ctr = 0; ctr <= 4; ctr++)

Console.Write("{0,15:N0}", Rand.Next());

Console.WriteLine();

//پنج عدد تصادفی صحیح بین 0 تا 100

Console.WriteLine("Five random integers between 0 and 100:");

for (int ctr = 0; ctr <= 4; ctr++)

Console.Write("{0,8:N0}", Rand.Next(101));

Console.WriteLine();

//پنج عدد تصادفی صحیح بین 50 تا 100

Console.WriteLine("Five random integers between 50 and 100:");

for (int ctr = 0; ctr <= 4; ctr++)

Console.Write("{0,8:N0}", Rand.Next(50, 101));

Console.WriteLine();

//پنج عدد تصادفی بین 0 تا 1

Console.WriteLine("Five Doubles.");

for (int ctr = 0; ctr <= 4; ctr++)

Console.Write("{0,8:N3}", Rand.NextDouble());

Console.WriteLine();

//پنج عدد تصادفی اعشاری بین 0 تا 5

Console.WriteLine("Five Doubles between 0 and 5.");

for (int ctr = 0; ctr <= 4; ctr++)

Console.Write("{0,8:N3}", Rand.NextDouble() * 5);

System.Console.Read();

}

منبع : MSDN گردآوری: محمد صادق شیروان 1388/10/1




+ نسخه pdf و عکس دار!!
http://www.4shared.com/file/179074143/9d264d57/Random.html

۱۳۸۸/۰۹/۰۲

سنجو و اوچیها



@god of war
من معمولا اسپویلرنویسی نمی کنم و حتی هنوزم دقیق نمی دونم چرا بهش می گن اسپویلر نویسی ولی یه نظریه دارم که دوست دارم قبل از این که زمان جذابیت پیشبینی اونو ازم بگیره بذارمش تو بلاگم:
تو مجموعه مانگا ناروتو http://www.onemanga.com/Naruto سه نکته کلی وجود داره که میتونه کلید پایان داستان ماساشی کیشیموتو باشه:
1- مادارا اچیها madara ochiha بارها با بادبزن دیده شده که نشان عنصر باده (و اگه دقت کنین همین بادبزن نماد خانواده اوچیهاست) و این که اوچیهاست یعنی میتونه از عنصر آتش استفاده کنه. البته تننیک جابجایی با سرعت نورشم جای بحث داره ولی اصل بر اینه که هست. + مانگکیو شارینگان
2- ناروتو عنصر باد رو داره و قدرت sage mode رو که نهایت تایجوتسو در مجموعه تا به الآنه (البته بجز استاد گای :) و طبق روند داستان احتمالا تکنیک انتقال با سرعت نور پدرشم که هوکاگه چهارم بوده رو به دست میاره و ساسکه sasuke ochiha هم عنصر آتش خاندانشو داره + مانگکیو شارینگان
3-ساکورا یا سوناده نهایت قدرت پزشکی رو تو روستای برگ دارن.

  • ناروتو و ساسکه که قابلیت هاشون مکمل همه با هم علیه مادارا که قابلیت هاش با اونا تطابق زیادی داره می جنگن که نتیجه مثل مبارزه ناروتو و ساسکه با مکمل زابوزاست (اسمشو دقیق یادم نیست ولی بنظرم هاکو بود. ).
  • احتمال مرگ ناروتو توسط کسی که قراره 9دم رو برای آکاتسوکی بگیره هست که در اون صورت یه مبارزه علیه ده دم وجود داره و ناروتو آخرین تکنیک پدرشو رو ده دم اجرا میکنه (شاید هم نسخه کامل ترشو :)
  • در آخرین مسابقه گای و کاکاشی که احتمالا بازم سنگ کاغد قیچیه کاکاشی از آلتیمیت مانگکیو شارینگان و گای از 8 دروازه حیات استفاده می کنه.



۱۳۸۸/۰۳/۱۹

هنوز نه...

خيلي دوست داشتم وقتي آرت ورك هامو بزارم تو بلاگم كه همه كامل شده باشن و داستانشون رو هم نوشته باشم ، ولي اينو مي زارم تو بلاگم تا سعيد و هادي و آقاي شيروانگ پيشرفتمو ببينن! تازه يه پروژه اكشن - پلتفرمر هم براي تابستونم كليد خورد كه به پروژمون با استاد موتمني هم مربوط مي شه!
XNA RockZ!
producted with PD Particles By me :D

۱۳۸۸/۰۳/۱۸

گشاده نامه

نامه اي به مسئول محترم مقام
روزي از روزها كه براي انجام ماموريت تحويل داده شده به اينجانب ، كه پيدا كردن رسانه اي كاغذي بدون هر تمايلي به چهار جهت است از شهري به شهر ديگر و از كشوري به كشور ديگر سفر مي كردم ، با صحنه ي عجيبي روبرو شدم . در مكاني كه به آخرالزمان مي ماند ، صداي عجيبي و آزاردهنده اي سوت مانند در گوشم پيچيد. صدايي كه انگار نمي خواست مامور را رها كند... و پيرمردي 20-10 ساله كه به آرامي و تداوم سر خود را به كيوسك روزنامه فروشي اي كنار دره اي بي پايان مي كوبيد و نجوا مي كرد . مسيري از خون از فرق سرش بدون هيچ جهت گيري اي جريان داشت. كنجكاوانه از او علت اين مهم را پرسيدم . گفت :" هيچي ، مشكلي نيست ... فقط ... " و به آرامي و البته با اضطراب به روزنامه هاي اطرافش خيره شد و در حالي كه چشمانش گريزي از حقيقت نداشت ، ناگهان فرياد زد : "رئيس ..."
پير-پسر نيمه دوم تركيب جدا اضافي مورد نظر را كه "جمهور" بود بين زمين و آسمان و در حالي كه تنها همدم و هم قدمش نيروي جاذبه بود به گونه اي فرياد زد كه بين درها و ديوارهاي بلند تر از درها و كوه هاي بلندتر از ديوارها و ساختمان هاي بلندتر از كوه ها و گوش اينجانب طنين انداخت.
پس از چند ساعت به صداي طنين فرياد پسركي كه ساعاتي قبل سقوط آزادي داشته بود عادت كردم. شايد چون صداي پسرك كاملا مثل سوت بي پايان اوليه شده بود.
 پس از اطمينان از هلاكت آن شخص دفتر چه يادداشتم را به دست آوردم تا كوله بارم از سفر اخير را به قلم تحرير درآورم. نتيجه آن كه :
" لطفا در صورت عدم تغاير با سياست هاي تنظيم جمعيت ، در كنار روزنامه فروشي ها گاردريل (1) نصب كنيد."
با تشكر از رئيس جمهور وقت
امضا

.

.

.

1) Guardrail :

گاردريل به رديفي از ميله هاي فلزي كنار جاده ها گفته مي شود كه معمولا براي جلوگيري از سقوط ماشين ها به دره نصب مي شود.

۱۳۸۸/۰۳/۱۴

خیلی سخته


يادمه تو آخرين عاشوراي حسيني با خودم قسم خوردم كه در مقايل بي عدالتي ساكت نمونم و صدامو به گوش آدم بدا برسونم ... از اون موقع تا الآن دارم بي خيالي طي مي كنم و به همه چيز توجه دارم بجز مظلوم محترم. ميخوام يه كتاب راجه به TF2 بنويسم كه به 2 نقر كمك حرفه اي نياز داره (يا حداقل يه بلاگ پويا در مورد Team fortress 2) . دارم كار با PD Particle رو ياد مي گيرم تا پوز دوستان عزيزم رو به خاك بمالم و دارم ... دارم عكاسي Portrait ياد مي گيرم و دارم به سختي و با لكنت فراوان C# حرف مي زنم ! به هر حال هر كاري مي كنم بجز كار درست. سخته كه آدم بخواد كلي كار رو با هم انجام بده (ادامه داستانم SOM و تمرينات Capoeira و Parkouringم و بازي هاي چند نفره كلنمون و ذلك كنار!) الآن تو تعطيلات پيش از طوفان امتحانات ترم خوش-خوشان مرگم گرفته دارم يه كتاب در مورد عكاسي پرتره از برادلي ترور گريو مي خونم و با مامانم از ته دل به مناظره هاي رئيس جمهورها مي خنديم ! "رئيس الآن امتحانات واجب تره"

۱۳۸۸/۰۳/۱۲

XP


وقتي دارم اين مطلب رو مي نويسم دومين باريه كه دارم اين جملات رو فلاش مي كنم . با اطمينان از اين موضوع كه " گستره انتخاب مخاطب " سخت محدوديت ايجاد مي كنه در انتقال پيامي كه مي خواد محدوديت رو بشكنه . اگه هم داستان هاي تالكين رو خونده باشين و هم فيلم هاي پيتر جكسن رو ديده باشين با من هم عقيده اين كه بايد بعضي مواقع پايان تلخ تاثيرگذار مطلب رو براي ادا كردنش حذف كرد . بايد بعضي مواقع كل اون چيزي كه از خودت انتظار داري رو كنار بزاري و فقط مخاطب باشي تا بفهمي عمق مطلب چيه . مي خوام اين موضوع به عادت بد هميشگي تو پست هام 10 دقيقه بررسي كنم ...
من تجربه هاي جالبي در زمينه ارائه مطلب دارم كه بنظرم ارزش اينو داره كه به اشتراك بزارم ( گر چه نوشتنش برام خيلي خوشايند نيست. اين پاراگراف ها براي من از قسمت هاي جدا تلخ واقعيته ) .
1- اول از همه متذكر مي شم كه ارائه مطلب رو با توجه به اين نكته انجام بدين : شما مجبور شديد براي مخاطب ارائه بديد ( يا مخاطب مجبور شده به ارائه شما گوش بده ) و يا اين كه شما خودخواسته قصد ارائه ي مطلبي رو داشتين ( و يا مخاطبتون خودخواسته آمده تا مطلب شما رو گوش بده ) . در حالت اول چيزي رو ارائه بدين كه مخاطب بتونه تحملتون كنه و در حالت دوم چيزي رو ارائه بدين كه مخاطب نتونه تحملش نكنه ( گر چه فرار از حالت اول هم مي تونه براي ارائه كننده به شدت منطقي باشه ، يادآور مي شوم كه ارائه ي كاريزماتيك مي تونه در حالت اول هم آرمانگرايي در ارائه رو به همراه داشته باشه و دست ارائه دهنده رو باز بزاره) .
2- جملاتتون رو براي مخاطب بهينه سازي كنيد : يادم مياد براي اثبات اين نكته كه بازي رسانه اي صرف براي كودكان نيست عبارت "ماركوس فينيكس با ريل گانش لوكاست ها رو به نيمه لو (قانون!) و كاست (عوامل!) تقسيم مي كنه اونوقت شما مي گين اين واس سن يه رقميه؟!؟" كه اشاره به نصف كردن كاراكترهاي منفي بازي توسط نقش اول بازي به كمك نوعي اره برقي داره ؛ جمله اي كه مسلما براي غير بازيبازها معنايي نداره . و يا در جاي ديگه يادمه تو يكي از جلسات انجمن ادبي داستان كوتاهي رو خوندم و با يك نگاه به اعضاي انجمن متوجه شدم هيچ كس با داستانم ارتباط برقرار نكرده ؛ داستاني كه وقتي براي يكي از دوستان نزديكم خوندم بلافاصله فهميد تمام كاراكترهاي داستانم خودم بودم ... روزنامه ها ، دفترچه يادداشتم و تنفرم از سياست ( سياست در معنايي كه امروزه شاهد او هستيم. ) . يك اثر ادبي مثل ارائه بايد براي افرادي باشه كه مي دونن داري در مورد چي حرف مي زني!
3- " تو كارداني استادم ارائه طولاني من در مورد كنسول هاي بازي رو كه خيلي تند-تند ارائه دادم با نمره 20 كامل كرد، در حالي كه بعدا در كلاس ديگه اي به بچه هاي گروهمون گفت : به خاطر ارائه يكي از بچه ها كه در مورد بازي بود ، من از بازيهاي رايانه اي بدم اومد . ( استاد اسم منو تو كلاس نبرده بود بعد در حالي كه از سال 83 به بعد تنها ارائه درست و درمان در مورد بازيهاي رايانه اي ارائه من بود و همه منو با اين مشخصه مي شناختند! ) من در كارشناسي هم ارائه اي در مورد كيت توسعه XNA داشتم . اين بار با وجود تمام اضطرابي كه از اشتباهاتم داشتم ، مطلب خلاصه تري ارائه كردم و شمرده و به آرامي ارائه دادم. خوب بود ، حد اقل با فاجعه قبلي فاصله داشت " نتيجه اين كه :
بزرگترين درس هام تو ارائه رو از بزرگترين اشتباهاتم گرفتم .
4- 10 دقيقه آرماني : در قوانين طلايي كلاسيك طراحي بازي معتقدند كه اگر بازي تا 10 دقيقه با مخاطب ارتباط برقرار كرد اثر موفقيه . البته اين زمان هيچ رسميتي نداره و تا 20 دقيقه هم براي همين "طراحي بازي" در نوسان باشه و هست . به هر حال احساس مي كنم اگه تو زماني كه اين مطلبو خوندين نتونستم منظورم رو برسونم نيازي به ادامه دادنش ندارم و اگه تا اينجا تونستم بقيشو به خود شما ميسپرم. من به نشناختن مخاطب عادت دارم ( گر چه در بسياري زمينه هاي غير خطاب خيلي دقيق انسان ها رو مي شناسم. :D)
كتمان نمي كنم كه هنوزم درس هاي زيادي رو در شناخت مخاطب ندارم ، شايد دركش براي من سخته كه هر كسي از چيزي كه از من ميشنوه برداشت متفاوتي داره ( قبولش هنوزم برام سخته كه چقدر تفاوت عكس العمل ها مي تونه زياد باشه. ) ، بايد كمي ساكت باشم و بايد بيشتر مخاطبمو بشناسم . سكوت ميتونه بهم كمك كنه تا بازه زماني بيشتري رو به چيزايي كه نبايد بگم فكر كنم .
5- هر ارائه اي با سكوت شروع ميشه.

۱۳۸۸/۰۲/۲۰

Natalia Barbu- fight



متن زير قسمتي از آهنگ "نبرد" ه كه ناتالي باربو اونو تو يوروويژن 2007 اجرا كرده ... در موردش چي مي تونم بيشتر از اين بگم كه هر روز كه دانشگاه ميام رو با اين آهنگ شروع مي كنم! و البته متذكر مي شم متن اصلي اثر رو با جستجوي نام اثر و خواننده اون به راحتي مي تونين پيدا كنين.


Performed by : Natalia Barbu
Music by : Alexandru Braşoveanu
Lyrics by : Elena Buga

(هرگز، هرگز، هرگز، هرگز)
در پشت تخيلاتمان پنهان مي شويم
و از خودگذشتگي ها مسير خود را مي يابند
وقتي معراج براي كساني كه عبادت مي كنند قرار دارد
********
هر روز مثل يك شروع دوباره است
پستي ها و بلنديها ، اشك ها و لبخند ها
هرگز تسليم نمي شويم ، تنها مبارزه مي كنيم
********
هرگز به كسي اجازه تجاوز نمي دهيم
كه روياهايمان را لگدمال كند
اگر اين مسيري است كه انتخاب كرده اي
هر جا كه مي رويم بجنگ
تا با اين دنياي بيرحم روبرو شوي
ما نبرد را براي هميشه برگزيديم
********
ايمان ، تاوان گذشتگان
بارش باران قلبهايمان را يكي مي كند
حال همه مردم آرمانهاي ما را مي دانند
********
هر روز مثل يك شروع دوباره است
پستي ها و بلنديها ، اشك ها و لبخند ها
هرگز تسليم نمي شويم ، تنها مبارزه مي كنيم
********
هرگز به كسي اجازه تجاوز نمي دهيم
كه روياهايمان را لگدمال كند
اگر اين مسيري است كه آن را انتخاب كرده اي
هر جا كه مي رويم بجنگ
تا با اين دنياي بيرحم روبرو شوي
ما نبرد را براي هميشه برگزيديم
********
اوه ه ...

هر جا كه مي رويم مي جنگيم
تا با اين دنياي بيرحم روبرو شويم
ما نبرد را براي هميشه برگزيديم

۱۳۸۸/۰۲/۰۶

باز-گشت احمد


امروز بعد از مدت ها احمد رو ديدم ، خيلي خوشحال و ناراحتم . تو اين 3 ساعتي كه با احمد بودم داشتم ترك مي خوردم . شايد بعدا بگم چرا ولي امروز نه ، الآن نه ... الآن مي خوام "حاشيه پردازي" كنم! اول از همه اگه به ديد تكنيكي و با دقت به تصوير بالا نگاه كنين كل متني كه ميگم دستتون مياد . نقشه دانشگاه طبري و حاشيه هايي كه امروز مي خوام در موردشون حرف بزنم:
خلاصه ديدار من با احمد : "ما با هم حرف زديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، ما با هم قدم زديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، من به احمد اخم كردم ، احمد اس ام اس چك مي كرد ، باتري گوشي احمد تموم شد . من خنديدم و پشيمان شدم و گوشويم رو تعارف كردم . احمد دستم رو رد كرد و يه گوشي ديگه در آورد ، ما خنديديم ، احمد اس ام اس چك مي كرد و ... " راستي يادآور مي شم كه تو نقشه من اون لاغره هستم! آخه احمد بيش از 15 كيلو از من گوشتو تره !
و اما نكات گرافيكي مبتني بر متن!:
  • راننده هاي بابل كه بي شباهت به رانندگان رالي نيستن به قصد كشت و در خلاف جهت به ما تذكر مي دادن كه تو بابل هنوز هم غريبه ايم ، "اينجا ولايت نيسان و اسفناج خورها نيست ! "

  • موتورسواراي بابل = آخر ايمني ! اينو خودم به تنهايي از كلاه هاي ايمني و عينك هاي دوديشون فهميدم كه تو نقشه ام هم ترسيم كردم . شايان ذكره كه اينگار تو بابل خلاف جهت رفتن مثل انگلستان امري قانونيه و خلاف اون نا بخشودني!
  • آقاي گيلاني با طنز منحصر به فردي كه فقط تو كلام خودشه گفت : " دانشگاه ما تو بهترين نقطه بابله " . ماشين شبه چكشي كه تو كلاس مهندسي اينترنت امروز خون ما رو به جوش آورده بود و داشت وسط بلوار يه كارايي مي كرد دليلي بر همين مدعا بود . البته ديوارهاي خالي بندي و ... دانشگاه هم خيلي تاثير دارن ولي اون ديگه واقعا يه چيز ديگه بود.
  • سيستم هاي خفن دانشگاه ما با سيستم هندلينگ خودشون افسانه بافي مي كنن !
  • در اين نقشه هيچ اشاره مستقيمي به محل هيچ خوابگاه دانشجويي اي نشده ، ولي شما درست متوجه شدين!
  •